سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 10070
کل یادداشتها ها : 4
خبر مایه


در فاجعه آتش‏سوزی عمدی سینما رکس آبادان که از سوی ساواک و عوامل رژیم سفّاک پهلوی جهت بدنام کردن انقلاب اسلامی مردم ایران به وقوع پیوست، 377 نفر به طرزی فجیع کشته شدند. در جریان این آتش‏سوزی، تماشاگران سینما که در آن روز، حدود 700 نفر بودند برای فرار از مهلکه به طرف درهای خروجی روی آوردند، ولی درها را بسته یافتند. انتشار این خبر و نمایش فیلم‏ها و عکس‏های این فاجعه، افکار عمومی را به شدت جریحه‏دار ساخت. اما رژیم شاه با متهم کردن نیروهای انقلابی در این حادثه ضد انسانی، قصد داشت تا انقلابیون مسلمان را افرادی متحجّر و مخالف با هُنر و ضد مردم نشان دهد که در این هدف خود ناکام ماند و مردم بیشتر حرف مخالفان را که رژیم را در این فاجعه متهم می‏کرد، می‏پذیرفتند. پس از وقوع جنایت هولناک آتش‏سوزی سینما رکس آبادان، حضرت امام خمینی(ره) در 31 مردادماه سال 1357، در پیامی از نجف اشرف خطاب به اهالی آبادان، ضمن اعلام خطر به اینکه ممکن است رژیم پهلوی، اعمال وحشیانه مشابهی در شهرهای ایران انجام دهد، از گویندگان خواستند وظیفه آگاهی بخشی به مردم را دنبال کنند. در بخشی از پیام مهم امام به مناسبت این فاجعه آمده بود: من گمان نمی‏کنم هیچ مسلمانی، بلکه انسانی، دست به چنین فاجعه وحشیانه‏ای بزند، جز آن که به نظایر آن عادت نموده است. گفتار شاه که تظاهرکنندگانِ مخالفِ من "وحشت بزرگ" را وعده می‏دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است، شاهد دیگری بر توطئه است. این مصیبت دلخراش برای شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق‏ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم، این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج، ملت حق طلب ایران را، مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید. پیام امام خمینی (قدس سره) به مردم مسلمان درباره فاجعه به آتش کشیدن سینما رکس آبادان: بسم الله الرحمن الرحیم خدمت عمومی اهالی محترم آبادان ایدهم الله تعالی دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شدید گردید. من گمان نمی کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعة وحشیانه ای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نموده اند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیر انسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداخته اند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع می کنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت می دهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند. آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست. گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده می دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است، نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود می کنم نیز شاهد این مدعاست. اظهار تأسف و تأثر در بوق های تبلیغاتی از اشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم میهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زده اند. آیا مردم مظلومی که هر روز به دست همین جنایتکاران به خاک و خون کشیده شده و به وضع بسیار اسفباری کشته شده اند هم میهنان ما نبوده اند؟ قراین نشان می دهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشأ به وجود آمده است. آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشته اند؟ آیا تاکنون غیر از شاه که هرچند وقت یکبار دست به کشتار وحشیانه مردم می زند این قبیل صحنه ها را به وجود آورده است و یا خواهد آورد؟ این مصیبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید. من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر می کنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری می کنند لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهایی بخش اسلام منجر می شود و برای مردم روشن نمایند. این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانواده های داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک می دانم. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی
 
سینما رکس
سینما رکس

 


  

در عصر روز دوم فروردین 1342 به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) مجلس عزاداری و روضه خوانی در مدرسه فیضیه قم از سوی حضرت آیت الله گلپایگانی برپا بود. جمعی از حاضران در جلسه که از طرف رژیم شاه مأمور شده بودند آن جلسه را به هم بزنند و درگیری ایجاد کنند، شروع به فرستادن صلوات‌های بیجا کردند. سپس با سلاح‌های سرد به طرف طلاب و روحانیون حاضر در مجلس حمله‌ور شدند و تعداد زیادی از آن‌ها را مجروح کردند و عده‌ای را نیز به شهادت رساندند.

 
عوامل ایجاد حادثه:
  ناکامی رژیم در تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که با مخالفت جدی روحانیون روبرو شد؛[1]
  مخالفت عده‌ای از مراجع با اجرای رفراندوم و تحریم آن
 عدم استقبال مردم و طلاب از شاه در سفر به قم که به منظور جلب نظر مراجع در مورد اجرای رفراندوم؛[2]
   ناکامی رژیم در توطئه انتقال مرجعیت شیعه از قم به نجف؛[3]
  عوامل دیگری از این دست سبب شد رژیم شاه با اتخاذ تصمیمی ناشیانه تعداد زیادی از نیروهای امنیتی خود را به قم گسیل دارد و با ایجاد جوّی از رعب و وحشت علما و طلاب و طرفداران امام خمینی را سرکوب نموده و علت همه ناهنجاری‌ها را به گردن امام بیاندازد و با زهر چشم گرفتن از آن‌ها حمایت اجباری سراسر کشور را به­دست آورد و اقتدار امنیتی و نظامی دولت را برای همه گروه‌های مبارز گوشزد نماید. که در جریان مبارزه نتیجه عکس داد. هر چند که رژیم در جریان این توطئه ظاهراً موفق شده بود.
 
مأموریت اخلالگران:
 از محتوای اسناد و خاطرات چنین برمی‌آید که مأموریت اصلی نیروهای امنیتی اخلالگر اعزامی از تهران به قم عبارت بود از؛
  ایجاد اغتشاش؛
ایجاد شبهه درمیان افراد ساده لوح با حرکت‌های شبه مذهبی؛
 سوء استفاده از شعایر مذهبی و دینی؛
تحریک عصبیت در مبارزین و رهبری جریان انقلابی در مراسم سوگواری منزل امام، مدرسه حجتیه و مدرسه فیضیه.[4]
  توطئه مأموران امنیتی در مجلس سوگواری که در منزل امام خمینی(ره) برگزار شد، همچنین مجلس سوگواری که در مدرسه حجتیه قم برگزار شد ناکام ماند.[5] در جریان خانه امام با مهارت خیلی زیاد و اقتدار کامل، افراد بیت امام، اخلالگران را رسوا نمودند و مشت آن‌ها را پیش همگان باز نمودند. و حتی این واقعه بر عصبیت مزدوران شاهی افزود.
 
فاجعه مدرسه فیضیه:
  عصر روز دوم فروردین ماه 1342 مصادف با روز وفات امام صادق(ع)، مجلس سوگواری از طرف آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه با حضور  آیت الله گلپایگانی برگزار شد.[6] مأموران شاه برای اجرای نقشه خود پس از ناکامی در دو مجلس قبلی بر تعداد نیروها خویش افزودند. کامیون‌های سرباز مسلح در بیرون مدرسه فیضیه در حال آماده باش مستقر گردید.[7] بعد از گذشت مدتی از شروع مراسم و حضور آیت الله گلپایگانی واعظی به نام «شیخ انصاری» به منبر رفت. وی از همان آغاز سخنرانی با صلوات‌های بیجای عده‌ای از حاضران مواجه شد.
  اخلال­گران در دو گروه 70 و 30 نفری در دو طرف مجلس قرار گرفته بودند و به نوبت صلوات می‌فرستادند.[8] پی از پایان سخنرانی یکی از اخلال­گران فریاد زد «برای سلامتی شاهنشاه آریا مهر صلوات» مردم به هیجان آمدند و درگیری شروع شد.[9]
  ضرب و شتم طلاب و روحانیون توسط افراد اخلا‌ل­گر آغاز شد. این گروه با چاقو و چوب به جان طلاب افتادند.[10] کماندوها و افراد رژیم به هر طلبه‌ای که می‌رسیدند از وی می‌خواستند که «جاوید شاه» بگوید سپس وی را زیر مشت و لگد گرفته و کتک می‌زدند. عده‌ای طلاب به طبقه فوقانی مدرسه رفته و با پرتاب سنگ و آجر به کماندوها حمله کردند. مهاجمین به طبقه بالا رفته و در آنجا ضمن درگیری و مضروب ساختن تعدادی از آن‌ها، چند نفر را از بالا به پائین انداختند.[11] مرحوم دوانی می‌نویسد:
«ده‌ها نفر از طلاب حوزه علمیه و عده‌ای از مردم عادی به سختی مجروح و مصدوم شدند و معلوم نشد چند نفر شربت شهادت نوشیدند...»
 
  مأموران شاه کتاب‌ها و قرآن‌ها را پاره پاره کردند و لوازم و اثاث اتاق‌ طلاب را به میان صحن مدرسه ریختند.[12]
 
پیامدها:
  این فاجعه مبارزات ملت ایران را وارد مرحله تازه‌ای کرد که به قیام پانزدهم خرداد 42 منجر شد. امام خمینی (ره) با اتخاذ تدابیری سنجیده توانست از این واقعه برای پیشرفت نهضت سود جوید. پس از این حادثه حضرت امام (ره) و عده‌ زیادی از علما، مراجع، شخصیت‌ها و گروه‌های مذهبی در محکومیت این فاجعه اعلامیه صادر کرند و مردم را هر چه بیشتر با ماهیت پلید رژیم شاهنشاهی آشنا کردند.
  حادثه مدرسه فیضیه قم، لکه ننگین بزرگی برای دستگاه پهلوی بود و پرچم مبارزه را بر فراز مرکز روحانیون برافراشت[13]و باعث شد که مردم ایران به ماهیت پلید رژیم پهلوی بیش از پیش آگاه شوند.


[1]- منصوری، جواد؛ قیام پانزده خرداد 1342، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1376، ص 54. یکی از موضوعات این لایحه این بود: «حذف اسلام از شرایط نمایندگی مجلس»، همان.
[2]- همان، ص 108.
[3]- همان، ص 126، این طرح با مخالفت جدی امام خمینی (ره) مواجه شد.
[4]- دوانی، علی؛ نهضت روحانیون ایران، بی‌جا، بنیاد فرهنگی امام رضا (ع)، بی‌تا، ج3، ص 259-254.
[5]- همان، ص 258-256.
[6]- همان، ص 260.
[7]- همان، ص 262.
[8]- باقری، علی؛ خاطرات پانزده خرداد (دفتر پنجم) خاطرات سید محمد کوثری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1377، ص 201.
[9]- همان، خاطرات نصرالله خاکی، ص 115.
[10]- منصوری، جواد؛ پیشین، ص 129.
[11]- منصوری، جواد؛ پیشین، ص 129.
[12]- دوانی، علی؛ پیشین، ص 265-264.
[13]- انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا، روحانیت و پانزده خرداد، بی‌جا، 1349، ص 5.
نویسنده: یدا... حاجی زاده
فیضیه

 


  
 

زندگینامه: امام خمینی (1281-1368)

زندگینامه: امام خمینی (1281-1368)
اندیشه > دین  - محمد معینی:
روح‌الله الموسوی‌ الخمینی در روز بیستم جمادی‌الثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانواده‌ای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده به جهان گشود.

و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید. روح‌الله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمه‌ای دلسوز (صاحبه خانم) و دایه‌ای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزش‌های اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.

دوره اول (از 1281- 1300ش)

دوران کودکی و نوجوانی روح‌الله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسیم خطوطی به صورت نقاشی بروز می داد، و همراه خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدی تمام عیار تبدیل می شد. برخی از حوادث متأثرکننده این دوران مثل بمب‌باران مجلس در نقاشی ها و مشق های خوشنویسی دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9-10 سالگی) با عنوان: غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست خطاب به ملت ایران:

هان ای ایرانیان، ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکولاست

می‌توان از آن نوشته به عنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روح‌الله یاد کرد، و دغدغه ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، وی با سخنرانی و سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمع‌آوری کمکهای مردمی برای حمایت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم می‌شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد. و در فرصتی به جنگل سفر می‌کند و پایگاه میرزا را از نزدیک می‌بیند.

  • تحصیلات روح‌الله

روح‌الله با بهره‌وری از استعداد فوق‌العاده، رشته‌های مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌آمد.

  • اولین خطابه رسمی روح‌الله

روح‌الله ضمن تحصیل در اراک در ایام 19 سالگی در مراسم بزرگداشت رکن اعظم مشروطه مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانی? سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت می‌شد.

از قول روح‌الله نقل شده ... پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر می‌کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله‌ای از آن را باور نداشته باشم ... و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد ... و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی‌ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.

دوره دوم زندگی روح‌الله (از 1300ش-1320)

این دوره از زندگی روح‌الله با هجرت به قم آغاز شده است، با سیاست های دین‌زدایی رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در این دوره روح‌الله مشغول تحصیل و تدریس و تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجسته مبارزی همچون حاج آقا نورالله اصفهانی و مدرس و برخی دیگر می باشد. در این دوره اختناق رضاخانی؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهمیت آن در آن زمان کمتر از تأسیس حکومت اسلامی در سال 57 نبود.

دوره سوم ( از 1320-1340)

این دوره از زندگی امام با 40 سالگی آغاز می‌شود و مصادف است با دو حادثه مهم، یعنی بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنابر اعتقاد امام این زمان فرصت مناسبی برای قیام اصلاحی بود. با همه کوشش ها و اقدامات روح‌الله قیام مورد نظر صورت نگرفت. امام در این دوره عالمی است کامل و جامع الشرایط، رهبری است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کوله‌باری از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان دارد، لذا با صدور بیانیه‌ای در 11 جمادی‌الثانی 1363ق/1323ش زمان مناسب قیام را یادآوری می‌کند: امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.

دوره چهارم زندگی امام (از 1340-1368)

این دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز می‌شود یکی رحلت آیت‌الله بروجردی (10 فروردین 1340) که ضایعه‌ای برای جهان اسلام و در عین حال رفع موانع برای دشمنان ایران و اسلام بود. دیگری رحلت آیت‌الله کاشانی قهرمان مبازره با استعمار انگلیس که روزگاری نامش لرزه بر اندام دشمنان ایران و اسلام می‌انداخت. همزمان با تسلط امریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با چشم‌اندازی ظاهراً مردم فریب رخ نمود ولی در باطن از اتحاد شومی خبر می داد و تسلط آمریکا و اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم می‌کرد.

در این زمان امام در برابر اصلاحات آمریکایی به شدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه تعدادی شهید و مجروح شدند. امام در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد : من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم. امام نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فریاد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. صبح 15 خرداد خبر دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم به خیابانها ریخته با شعار یا مرگ یا خمینی به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند و قیام با شدت سرکوب شد و به خون نشست.

قیام (15 خرداد 42) علی‌الظاهر با تبعید رهبر انقلاب به ترکیه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفی فرزند امام در 56 روح تازه ای به جنبش دمید. چاپ مقاله‌ای توهین‌آمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه 1356 را به دنبال داشت.

مراسم چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیامی در تبریز و اصفهان و یزد و شیراز و شهرهای دیگر ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 57 منجر شد همچنین فرار شاه و ورود امام را به وطن نوید داد. مردم در پی استقبال بی سابقه خود در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی امام خود را شنیدند و حکم سرنوشت‌ساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم با، مناطق حساس را سنگربندی و در مدت 24 ساعت مبارزه بی‌امان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پیروزی قیام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسید.[آشنایی با دهه فجر انقلاب اسلامی]

از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگین بیشماری با محدودیت و نقش خصمانه آمریکا و حمایت همه جانبه دول غربی با کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ایران در مقابله با انقلاب اسلامی بروز کرد. این حوادث آن قدر گسترده بود که در این مختصر نمی‌گنجد، فقط در یک جمله می‌توان گفت هر کدام از آن حوادث به تنهایی می‌توانست مسیر انقلاب را منحرف کند و به شکست بکشاند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و آگاهی ملت ایران، تمام توطئه‌ها را خنثی کرد به گونه‌ای که ملت ایران، در سال 1368 در حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از 11 سال تحمل سختی‌ها و مشکلات وداع می‌کرد، جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظه ورود بود.

[متن‌ کامل وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی] [اساس اندیشه امام در گفت‌وگو با

سید صادق طباطبایی] [ابعاد عرفانی و فلسفی اندیشه امام‌خمینی] [خمینی(ره) تجسم

زیباشناختی امامت شیعی] [هجرت تاریخی] [سیاست اخلاق‌گرا] [پایان افسانه جدایی

دین و سیاست] [صبر شرط رهبریست] [تصویری ناتمام از مردی تمام] [در حدیث دیگران]

[امام(ره) در حلقه حکمت خالده]

عشق و پایداری مردم عمیق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات‌تر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران


  

33 سال قبل در ساعت 9:33 دقیقه صبح رهبر انقلاب اسلامی ایران بعد از 15 سال تبعید به ایران باز میگردد در تاریخ 12/ بهمن/1357

 

 

امام امد


  
+ سلام دوستلن من تازه وارد جمعتون شدم






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ